به گزارش بستک نیوز، گریه یا بغض سیاستمداران بخصوص در مراسمات تودیع، پدیدهای است که بارها در نقاط مختلف کشور دیدهایم، که اوج آن گریه فرماندار فریدون کنار در مراسم تودیع خود بود اما واقعیت این است که این اشکها در بیشتر مواقع ریشه در احساس مسئولیت یا دلسوزی برای مردم ندارند. پشت این بغضهای نمایشی، اهداف دیگری نهفته است که دانستنشان برای مردم ضروری است.
نخست باید به کارکرد روانی صحنهی خداحافظی توجه کرد. سیاستمداری که در طول دوره مسئولیت، نتوانسته کارنامهی قابل دفاعی ارائه دهد یا به پرسشها و نقدهای مردم پاسخ دهد، هنگام ترک مسئولیت میکوشد با نشان دادن احساسات شدید، نگاهها را از عملکردش منحرف کند. گریه در چنین لحظاتی، به جای آنکه نشانهی همدردی باشد، به ابزار مظلومنمایی و فرار از پاسخگویی بدل میشود.
این اشکها گاهی یک استراتژی ارتباطی هستند. سیاستمدار با نشان دادن بغض، در ذهن بخشی از مخاطبان تصویری بهتر از خود میسازد، به این امید که ناکامیها و کاستیها کمتر به چشم بیایند. احساسات، قدرتی بالاتر از منطق دارند و میتوانند قضاوت افکار عمومی را نرمتر کنند.
نکتهی دیگر، وابستگی شدید برخی افراد به قدرت و موقعیت است. مسئولیتی که سالها برای برخی سیاستمداران نه فرصتی برای خدمت، بلکه ابزاری برای نفوذ و منافع بوده، با پایان یافتن، جایگاه اجتماعی و اعتبارشان را هم تهدید میکند. گریه در این مواقع، بیشتر سوگواری برای از دست دادن قدرت است، نه برای مردم.
در این میان، گاهی هم محاسبات سیاسی آینده نقش دارد. سیاستمداری که قصد دارد دوباره به میدان بازگردد، تلاش میکند در آخرین لحظات مسئولیت، تصویری عاطفی و مثبت از خود به یادگار بگذارد؛ به این امید که در انتخابات بعدی یا انتصابات بعدی، همین تصویر به کارش بیاید.
باید پذیرفت که بغض در پایان مسئولیت اگر بدون ارائهی گزارش، توضیح درباره کاستیها و پاسخگویی شفاف به مردم باشد، بیش از آنکه صادقانه باشد، رنگ «نمایش» دارد. این اشکها چیزی را حل نمیکنند و اگر کارنامهای خالی از دستاورد و پر از پرسشهای بیپاسخ باشد، هیچ بغضی نمیتواند مردم را قانع کند.
در نهایت، مردم بیش از اشک و احساسات سیاستمداران، به شفافیت، صداقت و پاسخگویی نیاز دارند. مسئولیتپذیری و رفتار حرفهای در پایان کار، بسیار ارزشمندتر از بغضی است که تنها برای دوربینها و مراسم رسمی نمایان میشود.
انتهای پیام/